سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 0
بازدید دیروز : 4
کل بازدید : 35521
کل یادداشتها ها : 41
خبر مایه


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

تفاوت ادم ها...

 آدم های بزرگ در باره ایده ها سخن می گویند

آدم های متوسط در باره چیزها سخن می گویند

آدم های کوچک پشت سر دیگران سخن می گویند

     

آدم های بزرگ درد دیگران را دارند

آدم های متوسط درد خودشان را دارند

آدم های کوچک بی دردند

 

آدم های بزرگ عظمت دیگران را می بینند

آدم های متوسط به دنبال عظمت خود هستند

آدم های کوچک عظمت خود را در تحقیر دیگران می بینند

 

آدم های بزرگ به دنبال کسب حکمت هستند

آدم های متوسط به دنبال کسب دانش هستند

آدم های کوچک به دنبال کسب سواد هستند

 

آدم های بزرگ به دنبال طرح پرسش های بی پاسخ هستند

آدم های متوسط پرسش هائی می پرسند که پاسخ دارد

آدم های کوچک می پندارند پاسخ همه پرسش ها را می دانند

 

آدم های بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند

آدم های متوسط به دنبال حل مسئله هستند

آدم های کوچک مسئله ندارند

 

آدم های بزرگ سکوت را برای سخن گفتن برمی گزینند

آدم های متوسط گاه سکوت را بر سخن گفتن ترجیح می دهند

آدم های کوچک با سخن گفتن بسیار، فرصت سکوت را از خود می گیرند 

 

 

 


  

پیرمردی، مفلس و برگشته بخت

روزگاری داشت ناهموار و سخت

هم پسر، هم دخترش بیمار بود

هم بلای فقر و هم تیمار بود

این، دوا میخواستی، آن یک پزشک

این، غذایش آه بودی، آن سرشک

این، عسل میخواست، آن یک شوربا

این، لحافش پاره بود، آن یک قبا

روزها میرفت بر بازار و کوی

نان طلب میکرد و میبرد آبروی

دست بر هر خودپرستی میگشود

تا پشیزی بر پشیزی میفزود

هر امیری را، روان میشد ز پی

تا مگر پیراهنی، بخشد به وی

شب، بسوی خانه میمد زبون

قالب از نیرو تهی، دل پر ز خون

روز، سائل بود و شب بیمار دار

روز از مردم، شب از خود شرمسار

صبحگاهی رفت و از اهل کرم

کس ندادش نه پشیز و نه درم

از دری میرفت حیران بر دری

رهنورد، اما نه پائی، نه سری

ناشمرده، برزن و کوئی نماند

دیگرش پای تکاپوئی نماند

درهمی در دست و در دامن نداشت

ساز و برگ خانه برگشتن نداشت

رفت سوی آسیا هنگام شام

گندمش بخشید دهقان یک دو جام

زد گره در دامن آن گندم، فقیر

شد روان و گفت کای حی قدیر

گر تو پیش آری بفضل خویش دست

برگشائی هر گره کایام بست

چون کنم، یارب، در این فصل شتا

من علیل و کودکانم ناشتا

میخرید این گندم ار یک جای کس

هم عسل زان میخریدم، هم عدس

آن عدس، در شوربا میریختم

وان عسل، با آب می‌آمیختم

درد اگر باشد یکی، دارو یکی است

جان فدای آنکه درد او یکی است

بس گره بگشوده‌ای، از هر قبیل

این گره را نیز بگشا، ای جلیل

این دعا میکرد و می‌پیمود راه

ناگه افتادش به پیش پا، نگاه

دید گفتارش فساد انگیخته

وان گره بگشوده، گندم ریخته

بانگ بر زد، کای خدای دادگر

چون تو دانائی، نمیداند مگر

سالها نرد خدائی باختی

این گره را زان گره نشناختی

 


  

 

اصولا زمانی پوچی برای چیزی معنا پیدا می کند که بیایم برای آن، هدفی تعریف کنیم. و اگر بدانیم هدفی در کار نیست، به پوچی هم نخواهیم رسید.        

 ‹‹ فردریش نیچه ››
پیش نیاز دلیر بودن بدنی ورزیده نیست، گاهی آدمهای سبکبار، پشت کوهستان را هم به خاک مالیده اند.
‹‹ اُرد بزرگ ››
اگر می خواهی کسی را بزرگ کنی، پیوسته از او به دشمنی یاد کن.
‹‹ اُرد بزرگ ››
آن چه دلخواه همه است جز تن درستی نیست، که اگر کسی روزی از آن محروم شد آرزویی جز بدست آوردنش ندارد.
‹‹ بزرگمهر ››
هر جا که عشق بزرگی خانه کرده است خشم بزرگی نیز مسکن دارد.
‹‹ آلن لاکین ››
ایمان از کردار جدا نیست و عمل از پندار.
‹‹ جبران خلیل جبران ››

 

آنگاه که شب فرا رسید و همه پدیدگان فرو خُفتند ابردریاها به پا می خیزند، آیا تو هم بر می خیزی ؟

(( ارد بزرگ))
همیشه به خاطر داشته باشید که دنیا هرگز مدیون شما نیست ، زیرا قبل از شما نیز وجود داشته است .

(( جان استیل))
وقتی که شما به بدبینی عادت کنید ، بدبینی به اندازه خوشبینی مطلوب و دوست داشتنی است .

((آرنالد بنت))
پیش از آنکه با کسی پیمانی ببندید ، دمی درباره توانایی خود در اجرای آن بیندیشید و سپس پاسخ گویید .

((ارد بزرگ))
زیبایی غیر از اینکه نعمت خداست. دام شیطان نیز هست .

(( فردریش نیچه))

اگر کسی ترا آنطور که میخواهی دوست ندارد به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد.

((گارسیا مارکز))
آنان که از خود عشق ساطع می کنند با عشق زندگی می کنند و با عشق نیز نفس می کشند ، دیگران را به سمت خود می کشانند .

(( باربارا دی آنجلیس))
در درون جسارت ، نبوغ و قدرت سحر آمیزی نهفته است.

((گوته))
با بدیهای دیگران دل خویش را به سیاهی نیالاییم ، همواره ساز ساده گیمان کوک باشد و نگاهمان امیدوار .

(( ارد بزرگ))
شانس هرگز کافی نیست ..

(( اندرو متیوس))
قابلیت انعطاف داشته باشید . تنها همین یک خصوصیت که بتوانید شیوه کار خود را تغییر دهید موفقیت شما را تضمین می کند .

((آنتونی رابینز))

 


  

کوله ‌پشتی‌اش‌ را برداشت‌ و راه‌ افتاد.

 

رفت‌ که‌ دنبال‌ خدا بگردد و گفت: تا کوله‌ام‌ از خدا پر نشود برنخواهم‌ گشت.کوله ‌پشتی‌اش‌ را برداشت‌ و راه‌ افتاد.

 

 رفت‌ که‌ دنبال‌ خدا بگردد و گفت: تا کوله‌ام‌ از خدا پر نشود برنخواهم‌ گشت. نهالی‌ رنجور و کوچک‌ کنار راه‌ایستاده‌ بود، مسافر با خنده‌ای‌ رو به‌ درخت‌ گفت:

 چه تلخ است کنار جاده‌بودن‌ و نرفتن؛

 

 درخت‌ زیرلب‌ گفت: ولی‌ تلخ‌ تر آن‌ است‌ که‌ بروی‌ وبی‌رهاورد برگردی. کاش‌ می‌دانستی‌ آنچه درجست‌وجوی‌ آنی، همین‌جاست...

 

 مسافر رفت‌ و گفت: یک‌ درخت‌ از راه‌ چه‌ می‌داند، پاهایش‌ در گِل‌ است، او هیچ‌گاه‌  لذت جست و جو رانخواهد یافت.

 

 و نشنید که‌ درخت‌ گفت: اما من‌ جست‌وجو را از خود آغاز کرده‌ام‌ و سفرم‌ راکسی نخواهد دید، آن جز که‌ باید.

 

 مسافر رفت‌ و کوله‌اش‌ سنگین‌ بود. هزار سال‌ گذشت، هزار سالِ‌ پر خم‌ و پیچ، هزار سالِ‌ پست.

 

 مساافر بازگشت رنجور و ناامید. خدا را نیافته‌ بود، اما غرورش‌ را گم‌ کرده‌ بود...

 

 به‌ ابتدای‌ جاده‌ رسید. جاده‌ای‌ که‌ روزی‌ از آن‌ آغاز کرده‌ بود. درختی‌ هزار ساله، بالا.بلند و سبز کنار جاده بود. زیر سایه‌اش‌نشست‌ تا لختی‌

 

بیاساید.مسافر درخت‌ را به‌ یاد نیاورد. اما درخت‌ او را می‌شناخت.

 

 درخت‌ گفت: سلام‌ مسافر، در کوله‌ات‌ چه‌ داری، مرا هم‌ میهمان‌ کن.

 

 مسافر گفت: بالا بلند تنومندم، شرمنده‌ام، کوله‌ام‌ خالی‌ است‌ و هیچ‌ چیز ندارم.

 

 

درخت‌ گفت: چه‌ خوب، وقتی‌ هیچ‌ چیز نداری، همه‌ چیز داری.اما آن‌ روز که‌ می‌رفتی، در کوله ات همه چیز داشتی، غرور کمترینش‌ بود، جاده‌

 

آن‌ را از تو گرفت.حالا در کوله‌ات‌ جا برای‌ خدا هست و قدری‌ از حقیقت‌ را در کوله‌ مسافر ریخت دست‌های‌ مسافر از اشراق‌ پر شد و

 

چشم‌هایش‌ از حیرت‌ درخشید و گفت: هزار سال‌  رفتم و پیدا نکردم‌ و تو نرفته‌ای، این‌ همه‌ یافتی!  

 

 درخت‌ گفت: زیرا تو در جاده‌ رفتی‌ و من‌ در خودم ، و پیمودن‌ خود، دشوارتر از پیمودن‌ جاده‌هاست ...




  

عشق میوه تمام فصل هاست و دست همه کس به شاخسارش می رسد . ((مادر ترزا))
عشق نخستین سبب وجود انسانیست .(( وونارگ))
عشق همچون توفان سرزمین غبار گرفته وجود را پاک می کند و انگیزه رشد و باروری روزافزون می گردد .(( ارد بزرگ))
عشق ما را می کشد تا دوباره حیاتمان بخشد .(( شکسپیر))
عشق مانند بیماری مسری است که هر چه بیشتر از آن بهراسی زودتر به آن مبتلا میشوی .((شانفور))
عشق برای روح عادی یک پیروزی و برای روح بلند یک فداکاریست .((کوستین))
عشق هنگامی که شما را می پرورد شاخ و برگ فاسد شده را هرس می کند .( جبران خلیل جبران)
عشق برای مرد از احساسات عمیق و غیر ارادی نیست ، بلکه قصد و عقیده است .(مادام دوژیرادرن)
عشق هوس محبوب شدن نزد معشوق است . ((زابوتن))
عشق نخستین بخش از کتاب مفصل بیوفائی است .(( ژرژسان))
عشق معجزه ایست .(( امیل زولا))
عشق شیرینی زندگیست .(( مارسل تینر))
عشق مزیت دو فردیست که دائم سبب رنج و اندوه یکدیگر می شوند . ((سنت بوو))
عشق یکنوع تب و حرارت شدید است .((استاندال))
عشق گل کمیابی است .(( آندره توریه))
عشق حادثه ایست .(( کولارن))
عشق چیزیست که به هیچ چیز دیگر شباهت ندارد .(( ریشله))
عشق ما را میکشد تا دوباره حیاتمان ببخشد . ((بوبن))
عشق شاه کلیدی است که تمام دهلیزهای قلب را میگشاید . ((ایوانز))
عشق این توانائی را می دهد که بگوئید ، پوزش می خوا هم . ((کن بلانچارد))
عشق یعنی ترس از دست دادن تو .(( مثل ایتالیائی))
عشق تاریخچه زندگی است.... اما در زندگی مرد واقعه ای بیش نیست . ((مادام دواستال))
عشق همیشگی است این ما هستیم که ناپایداریم ،عشق متعهد است مردم عهد شکن، عشق همیشه قابل اعتماد است اما مردم نیستند . ((لئوبوسکالیا))
عشق عبارت است از وجود یک روح در دو کالبد. عاملیست که دو تن را مبدل بفرشته ی واحدی می کند .(( ویکتور هوگو))
عشق رمز بزرگیست .(( افلاطون))
عشق تجارت خطرناکیست که همواره به ورشکستگی می انجامد . ((شانفور))
عشق نبوغ عقل است.(( توسنل))
عشق دردیست که فقط سه دارو دارد: گرسنگی ، انتظار ، انتحار . ((کراتس))
عشق نمی دانم چیست و نمی دانم چگونه سپری می شود . ((مادموازل دوسگوری))
عشق دردیست شدیدتر از تمام دردهای دیگر ، زیرا در عین حال روح و قلب و کالبد را رنج می دهد . ((ولت))
عشق حیات عاشق را تشکیل می دهد و الا معشوق بهانه است . ((آلفونس کار))
عشق ظالمی است که به احدی رحم نمی کند . ((کرنی))
عشق ، خطای فاحش فرد در تمایز یک آدم معمولی از بقیه ی آدم های معمولی است .( برنارد شاو)
عشق چیزیست که بیعقلان را عاقل می کند و عاقلان را عاقلتر می نماید و آن ها را که بیش از اندازه عاقلند را کمی بی قید می سازد .
عشق چیزیست که نخست به شما پرو بال می دهد تا بعد بهتر بتواند بدامتان بیندازد . (( اسمیت))
عشق ، عشق می آفریند . عشق ، زندگی می بخشد . زندگی ، رنج به همراه دارد . رنج ، دلشوره می آفریند . دلشوره ، جرات می بخشد . جرات ، اعتماد می آورد . اعتماد ، امید می آفریند . امید ، زندگی می بخشد . زندگی ، عشق به همراه دارد . عشق ، عشق می آفریند . مارکوس بیکل
عشق خوشبختی است که دو طرف برای هم ایجاد می کنند .(( ژرژسان))

 

 

 

 

 

 

 


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ